از اون زمان محمد رضا در کنار ما در خانهٔ عمه سکونت کرد -النا ,النا ,دختر چقدر میخوابی پاشو شب شد دیگه الان که همهٔ مهمون ها بیان . این صدای شبنم بود که طبق معمول مثل ساعت کوکی همه رو بیدار میکرد .با این که خیلی خوابم میامد ولی بلند شدم لباسامو مرتب کردم و رفتم پائین ....
http://www.hamketab.ir/download-43877/tamashaee.zip